به سه دوست صمیمی میگم که تحویلت نگیرن !
غم و حسرت و نتهائی . . .
امروز مرا بخوان که فردا دیر است / این خواب عجیب ما چه بی تعبیر است
فردا که ببینمت دگر عشقی نیست / فردا دل من از آشنائی سیر است . . .
ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود / دربند نگاه او گرفتار نبود
من عاشق و او ز عشق من بی خبر است / ای کاش دل و دلبر و دلدار نبود . . .
نه یادم میکنی نه میروی یاد / به نیکی باد یادت ای پریزاد
مرا کردی تو ای دوست فراموش / فراموشی ست رسم آدمیزاد . . .
هنوزم انتظار و انتظار است / هنوزم دل بی تو بی قرار است
هنوز خواب میبینم به شب ها / همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که جمعه آید روزی / همان مردی که پایان انتظار است . . .
عشق یعنی با غم الفت داشتن / سوختن با درد نسبت داشتن
عشق در یک جمله یعنی انتظار / انتظار روز رجعت داشتن . . .
گفت بنویس میمانم ، نوشتم میروم ، این غلط املائی مرا ویران کرد
و حالا باید روزی 100 مرتبه از روی تنهائی بنویسم . . .
گفتم که خدا مرادی بفرست / طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه یا مهدی / نذر گل نرگس ، صلواتی بفرست . . .
عشق اگر عشق تو و عاشق اگر من باشم
آنچه هرگز نرسد ، روز جدائی باشد . . .
بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که دلداری نیست
رو مداوای خود کن ای دل از جای دگر
کندر این شهر طبیب دل بیماری نیست . . .
www.ashkbaran.loxblog.com
نظرات شما عزیزان: