بی خیال تمام هیاهوی اطراف
بر ساحل زندگی قدم می زنم
بی خیال فکر تو
دنیای خود را نقاشی می کنم
بی خیال تمام آنچه باید باشد
نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم
بی خیال همه رفت ها
به داشته های خود دل می بندم
اما
بگذار قدم بزنم...
قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی
این روزها...
غروب عشق برای من
حیات دوباره خورشید
در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!
نسیم دریا بر لبانم می نشیند
با خود می اندیشم
گویا
عشق در همین حوالی ست...
و باز می گویم
شاید
تا غروب عشق
نیمروزی باقی ست...
www.ashkbaran.loxblog.com
نظرات شما عزیزان:
آرزو
ساعت11:59---24 بهمن 1392
سلام.وبت عالی شده ها. به منم بیا سر بزن.راسی قابل نبودیم جز لینکات باشیم
پاسخ:آدرسه وبتو خوب بنویس
roshanak
ساعت16:08---22 بهمن 1392
بگذار قدم بزنم...
قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی...
زیباست...