❤ ‿❤ اشک باران ❤ ‿❤ عاشقانه و عارفانه |
|||
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 20:3 :: نويسنده : reza
سردم شده است و از درون می سوزم حالا شده کار هر شب و هر روزم تو شعر مرا بپوش سرما نخوری من دکمه ی این قافیه را می دوزم عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد گرچه خاکسترم و هم سفر باد ولی جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد شاید بیداری مثل من ، به فکر اون خاطره هام شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها زمستان با زمستان ها بپیوست نگاهت لرزشی انداخت در دشت دلم چون متن یک آیینه بشکست آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته زردی روی مرا ، نیک تماشا نما شمع وجود من از دوری تو کاسته در غربت من مثل من ، هرگز کسی تنها نبود عشق و شعور و اعتقاد ، کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست ، بر نارفیقان شرم باد
www.ashkbaran.loxblog.com نظرات شما عزیزان:
آرشيو وبلاگ پيوندها
|
|||
|